خداوند، (با ایجادِ نظامِ واحدِ جهانِ هستی،) گواهی میدهد که معبودی جز او نیست؛ و فرشتگان و صاحبان دانش، (هر کدام به گونهای گواهی میدهند؛ در حالی که (خداوند در تمام عالم) قیام به عدالت دارد؛ معبودی جز او نیست، که هم توانا و هم حکیم است.
در این آیه که شهادت خداوند متعال بر توحید خودش آمده است، به دو معنا میباشد:
الف: شهادت قولی ـ به واسطه وحی الهی و وحی قرآن کریم.
ب: شهادت فعلی ـ از همپیوستگی و نظم واحد جهان هستی استفاده میشود که یک ناظم واحد وجود دارد. برخی مفسرین تأکید بر این دارند که با توجه به سیاق و صراحت لفظ «شهد» در آیه، قول اول به معنای حقیقی آیه نزدیکتر است.
یک شبهه: یک شبهه در تفسیر فخرالدین رازی همراه با جواب آمده است: آیا خدای متعال که خود مدعی وحدانیت خویش است، میتواند در عین حال شاهد هم باشد؟
پاسخ شبهه: پاسخ این شبهه مبتنی بر سه وجه است:
الف: شاهد حقیقی فقط خداوند متعال میباشد و اگر حضرت حق نسبت به ذات خویش معلومات نمیداد، انسانها با توجه به محدودیت ادراکیشان توانایی درک حقیقت الهی را نداشتند.
ب: تنها و منحصراً خداوند متعال موجودی ازلی و ابدی است. بنابراین ماسوی الله از ازل نبوده و لذا موجود مساوی با شاهد و حاضر و معدوم مساوی با غائب است. لذا کسی که شاهد هست، سزاوار و لیاقت شهادت را دارد، نه آن کسی که غائب است.
ج: این شهادت، نوعی اقراری است که فقط خداوند متعال توحید ذاتی دارد و فقط اوست که مصالح بندگان را میداند.
مسئله بعدی که در این آیه لازم است تبیین شود، این است که چه ارتباطی بین عدالت و توحید خداوند وجود دارد.
در پاسخ باید گفت که عدالت مسیر فطرت و راه مستقیم و پرهیز از انحراف و زیاده روی از افراط و تفریط است. بنابراین عدالت بیانگر نظم واحد و به همپیوسته جهان هستی است و این پیوستگی و نظام که واحد و طبق فطرت است، نشانه وحدت ناظم است.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدوَاسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَأَجْلِبْ عَلَيْهِمْ بِخَيْلِكَ وَرَجِلِكَ وَشَارِكْهُمْ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ وَعِدْهُمْ وَمَا يَعِدُهُمُ الشَّيْطَانُ إِلَّا غُرُورًا (64)
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدتاریخچه بهداشت
آنچه که نقل شده است سابقه تاریخى آن بر مىگردد به 3900 سال قبل از میلاد مسیح، در آن زمان بیمارى صرفاً یک بلاى آسمانى به شمار مىآمد و کسى در حال بیماران دخالت نمىکرد و بیمار مىبایست خودش خوب شود و یا بمیرد. در آن زمان مردى بنام اسقلبیوس (اسکولاب) در یونان زندگى مىکرد او اولین کسى بود که به فکر افتاد تا چارهاى براى بیماران پیدا کند و نام خود را طبیب گذاشت. روزى به خانه آمد دخترش بنام «هیژى» بوى گفت: خوب است شما به جاى صرف وقت براى پیداکردن داروى بیماران کارى کنى که از بیمارى پیشگیرى شود. این باعث شد که به فکر پیشگیرى بیفتد و لذا شروع کرد به مردم دستورات پزشکى و پیشگیرى دادن و بالأخره در سال 1948 بعد از میلاد مسیحu اساسنامه سازمان جهانى بهداشت به تصویب رسید.[1]
چکیده
وحی الهی هنگامی که توسط انبیا برای مردم عرضه میشود، محتوای آن چیزی است که در اصطلاح دین نام گیرد. به تعبیر دیگر در این تحقیق مراد آز دین همان وحی است، و مراد از فلسفه همان عقل است. هر چند هر عقلانیتی لزوما به فلسفه منتهی نخواهد شد. با توجه به این نکته دیدگاههای عمده در باب ارتباط یا عدم ارتباط بین عقل و وحی را مورد بررسی قرار میگیرم.
به طور خلاصه میتوانم بگویم که در این باب دو دیدگاه وجود دارد 1- کسانی هستند که هیچ سر سازگاری وحی با تعقل ندارد و برآنند که نباید با داشتن وحی دنبال معارف دیگر رفت. 2-آفراد دیگر بر این باور هستند که عقل و وحی هر دو مورد نیازند ولی هر کدام در جای خود. پس این دو دیدگاه مجزا از یکدیگرند اما اشتراکشان در این است که در آموزهای دینی تعقل را نمی پذیرند. اما دیدگاه بر گزیده این است که میان عقل سالم و وحی هیچگونه تعارض وجود ندارد و اگر جایی در ظاهر تعارض باشد پس جمع اگر ممکن باشد باید جمع شود (به طوریکه به هر دو عمل شود) زیرا اصل اعمال است نه اهمال و جای که جمع ممکن نباشد نقل باید مقدم شود.
مطالب خودراباشوق وبرای هماسه آفرینی بخوانیدارزش علم تفسیر
اگر ارزش هر علمى را وابسته به موضوع آن بدانیم، به یقین علم تفسیر که موضوع آن کلام خداست، از ارزشمندترین علوم است .
ارزش هر علمى به جهت ارزش موضوع آن علم است . مانند علم طب و پزشکى که در جهتحفظ و سلامتى جسم آدمى است . و همینطور دیگر علوم ...
ارزش علم تفسیر، قطعا بالاتر از دیگر علوم است زیرا موضوع آن، «کلام خدا» است که جنبه هدایت آدمى را بر عهده دارد . قرآن، یکى از موهبتهاى بزرگ خداوند است که به پیامبر گرامى اسلام صلى الله علیه و آله و از طریق او به امت اسلامى، ارزانى شده است . قرآن، کتاب نور و صحیفه هدایت است . اگر مسلمانان قرآن را فرا گیرند، و با معارف آن آشنا شوند، قطعا بهترین امتهاى روى زمین خواهند بود .
چنانکه امیر مؤمنان على علیه السلام مىفرماید:
«تعلموا القرآن فانه احسن الحدیث، و تفقهوا فیه فانه ربیع القلوب، و استشفوا بنوره فانه شفاء الصدور، و احسنوا تلاوته فانه انفع القصص» (1) .
«قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است، و آن را نیک بفهمید که بهار دلهاست، از نور آن شفا و بهبودى خواهید که شفاى سینههاى بیمار است، و قرآن را نیکو تلاوت کنید که سودبخشترین داستانهاست» .
طبرسى مفسر بزرگ شیعه در مقدمه تفسیر خود «مجمعالبیان» مىگوید:
«... از بزرگترین امتیازاتى که خداوند به امت محمد صلى الله علیه و آله از فضیلت و کرامت (نسبتبه ملل دیگر) داده است، قرآن منزل و هدایت وحیانى است که بر پیامبر خود داده است» .
فرجالله فرج اللهی
علم تفسیر
تفسیر یکى از علوم اسلامى است که پیدایش آن در عهد رسالت صورت گرفت , در آن عهد مسائل پـراکـنـده و گوناگون پیرامون مطالب وارده در قرآن , برپیغمبر اکرم (ص ) عرضه مى شد, و آن حضرت به حکم وظیفه , هر یک را به فراخور حال شرح و بسط مى فرمود.
در سـوره نـحـل (16 : 44) مـى خـوانـیـم : وانـزلنا الیک الذکر لتبین للناس ما نزل الیهم ولعلهم یتفکرون .
(قرآن را بر تو فرستادیم , تا آن را براى مردم تبیین نمایى , آنگاه خود به تفکربنشینند.) در این آیه وظیفه اساسى مطرح شده :
1 - بر خداوند مهربان لازم است پیام روح بخش خود را براى مردمان بفرستد.
2 - پـیـغمبر اکرم (ص ) وظیفه دارد, در ضمن عرضه پیام آسمانى , آن را براى مردم توضیح داده , تبیین نماید و شرح و تفسیر کند.
3 - بـر مـردم اسـت که در این پیام الهى و رهنمودهاى پیغمبر گرامى اندیشه کنندو راه سعادت خود را در آن بیابند.
آیت اللّه محمد هادى معرفت
.: Weblog Themes By Pichak :.